دلنوشته های من

یک روز زیبای پاییزی

1392/8/5 15:16
نویسنده : سمیرا
236 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب حسابی بارون اومد و همه جا رو شست و تمیز کرد، ازون بارونایی که آدم دوست داشت زیرش قدم بزنه و موش آب کشیده شهلبخند یادش بخیر اون موقع که خوابگاهی بودم  وقتی اینطور بارون میومد با بچه ها میرفتیم کلی زیر بارون قدم میزدیم ولی الان از ترس مامان جرأت نمیکنم از این کارا کنمنگران.

امروز صبح که میرفتم باشگاه کلی حال کردم از این هوا و منظره های زیبای پاییزی ،درخت های رنگارنگ، بوی نم بارون، زمین پر از برگ، همیشه دوست دارم از رو برگای خشک راه برم و صدای خش خششونو بشنوم. همه اینا منو سر ذوق اورد و چند تا عکس پاییزی گرفتم.

 

نمایی از خونمون که درختا احاطش کردن

درخت زردآلومون که رنگارنگ شده خیلی نازززززززززز شدهماچ

برگ های پاییزی توی خیابون

آسمون بعد یه شب بارونی چه ابرای خوشگلی ازون ابرای تپل که آدم دوست داره گازشون بگیرهچشمک

 

البته با گوشیم گرفتم و کیفیتشون زیاد خوب نیستخجالت

خدایا شکرت واسه این همه زیبایی قلبماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

امیر
5 آبان 92 14:59
che ghashang
آره خیلی زیباست خدا رو شکر که میتونیم این زیباییها رو ببینیم

مامان نسترن
10 آبان 92 23:50
چقدرزیبا. منم یادمه پاییز وبارون هاش که مرسید بابچه ها ترانه های قمیشی رو زیاد میخوندیم اونم توی اون حال وهوای دلگیر خوابگاه
آره بخصوص همون ترانه بارونش

❤دو نیمه قلبم❤
16 آبان 92 20:57
سلام سمیرا جون
ممنونم که به ما سر میزنی
عزیزم اومدم پستهاتو بخونم دیدم همشرمزدار مینویسی به خاطر همین اومدم اینجا برات کامنت گذاشتم
منم پائیز و رنگهای پائیزی و صدای خش خش برگها رو دوست دارم.خوبه که ادم از زیباییهایی که خدا خلق کرده لذت ببره بی شک مخلوقش هم خوشحال میشه
سلام عزیزم، خواهش میکنم، از خوندن وبلاگت لذت میبرم و همیشه منتظر پست های جدیدت هستم، مرسی که اومدی