دلنوشته های من

وقتی 5 سالم بود...

1393/2/4 16:26
نویسنده : سمیرا
267 بازدید
اشتراک گذاری


وقتی بچه بودم تا یه سنی هر وقت میرفتیم دشت و صحرا تا ولم میکردن یه بغل گل میچیدم. لباس آبیه منم ، اون یکی هم خواهرمهلبخند

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

امیر
5 اردیبهشت 93 23:31
چرا شلوار کردی پاتونه خیلی باحاله
سمیرا
پاسخ
شلوارکردی نیست اینا رو فکر کنم مامانم دوخته واسمون
مامان پریسا
6 اردیبهشت 93 9:32
خب بچه ها عاشق گل چیدن هستن دیگهمن هم همینجور بودم
سمیرا
پاسخ
آره من خیلی دوست داشتم گل ها رو میوردم خونه ت آب میذاشتم تا دفعه بعد که دوباره برم بچینم
مامان نسترن
7 اردیبهشت 93 8:35
دختر خوب ومهربون روز توام مبارک.
سمیرا
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان گیسو جون
8 اردیبهشت 93 0:04
ای جونممممممممم عزیزم چون خودت گل بودی گل دوست داشتی بوسسسسسسسس سمیرا جونم جواب کی می آد من نگرانم همش به خدا امروز تو ذهنم بودی
سمیرا
پاسخ
عزیزم نظر لطفته یه دنیا ممنون ازین که بیادمی ممنون از محبتت، گفتن نیمه دوم اردیبهشت تازه اگه قبول شم باید برم مصاحبه توکل به خدا
❤مامان محمد و ساقی❤
8 اردیبهشت 93 15:35
سلام سمیرا جون خوبی وااااااااااااااااای چه عکس خوشگلیخیلی شبیه الانت هستیخواهرت چه بامزس گل چیدن خیلی لذت داشت مخصوصا" همون گلهای بهاری دشت و صحرا
سمیرا
پاسخ
سلام دوست مهربونم چشمات خوشگل میبینهآره خواهرمم میگه، کلی به این عکس میخندیم نمیدونم چرا قیافشو اینطوری کردهآره خیلی خوبه الانم گاهی میچینم