این روزها...
دو هفتست کلاسام شروع شده روزای یک شنبه دو شنبه و سه شنبه کلاس دارم یکم وقت آزادم کمتر شده و کمتر به اینجا سر میزنم. اوضاع فعلا خوبه درسا خوبن استادا هم خوبن خدا رو شکر، کلا سه نفریم و کلاسمون تو همون اتاق استاد تشکیل میشه اول تا آخر کلاس اصلا نمیشه تکون بخوری امروز به استاد گفتم شما کتاب داری بهمون بدی عصبانی شد گفت شما دانشجوی دکتری هستید خودتون باید پیدا کنید ازین حرفا بزنید میزنم تو صورتتونالبته فکر کنم شوخی کرد ولی من خوشم نیومد. دانشگاهم همون دانشگاه دوران لیسانسمه همه جاش واسم خاطرست گاهی این همه خاطره عذابم میده و گاهی یاداوریشون خوشحالم میکنه فکر کنم دارم دیوونه میشم واقعا جای خالی دوستای دوران لیسانسمو حس میکنم گاهی فکر میکنم اونا هم قراره بیان هنوز خونه ان ولی میان...،خوابگاه هم خوبه هم اتاقیامم خوبن 4 نفریم از سمنان قائم شهر و بوکان هستن، فعلا یکوچولو احساس تنهایی میکنم کلا یکم دیر به شرایط جدید عادت میکنم ولی بالاخره این نیز بگذرد...