روزهای تکراری
از این روزای تکراری خسته شدم همه روزها مثل همن هر تلاشی هم واسه تغییر میکنم فایده نداره هیج اتفاق تازه ای نمیافته روزا اینقدر کوتاهه که آدم دلش میگیره و شبا اینقدر بلند که حوصلم سر میره. همچنان کلاس زبان میرم ترم دوم هم داره تموم میشه فقط دو جلسه مونده ، دوباره باشگاه رفتن هم شروع کردم یمدت بود باشگاه نرفتم دیروزکه رفتم بدن درد شدید گرفتم اصلا نمی تونم تکون بخورم ولی اینم میگذره و خوب میشم. همش به خودم تلقین میکنم که مثبت فکر کنم و بگم که بالاخره یه اتفاق خوب و غیرمنتظره تو زندگیم میافته.... به امید اون روز
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی